• وبلاگ : مــن او
  • يادداشت : غروب ياس
  • نظرات : 10 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محدثه 
    در مي‌زنند و پشت در آتش به پا شده‌‌ست
    كوچه به درد ملتهبي مبتلا شده‌ست
    در مي‌زنند و شهر نفس هم نمي‌كشد
    حجم سكوت ممتد بي‌منتها شده‌ست
    در را شكسته‌اند و كسي ضجه مي‌زند
    بر روي شهر وقت نزول بلا شده‌ست
    تكليف يك كبوتر پهلو شكسته چيست؟
    وقتي در آشيانه‌اش آتش به پا شده‌ست
    نفرين به مردمان دغل كار روزگار
    كز ظلمشان به آل پيمبر جفا شده‌ست
    ....