هر گاه مؤمن را ساکت دیدید، بدو نزدیک شوید که حکمت القا می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

( جمعه 87 بهمن 25 ساعت 12:0 عصر )


 

 

 

  

از جام پریدم

سراسیمه  و دستپاچه دور و برم رو گشتم

زیر کتاب و وسایلم

تو جیبهام

زیر صندلی

نبود!

دوباره از اول

دور و برم... وسایلم... جیبهام

اِاِاِ ایناهاش.. تو جیبمه

آخییییییش

درش اوردم نگاش کردم

خیلی دوستش دارم.. خیلی هم برام ارزشمنده

هم گرون خریدمش هم ارزش معنوی داره برام

همینجور که داشتم نگاش میکردم حس می کردم که قلبم هنوز داره میزنه

با خودم گفتم وایییی اگه گمش کرده بودم چی؟ اگه جا مونده بود؟ خوب شد حواسم بهش بودااااا

اما

دوباره از جام پریدم!

شده تا حالا وقتی از یه جمع و مجلسی برمیگردم سراسیمه بگردم ببینم هنوزباهام هست یا نه؟

شده تا حالا صبح و شب  مواظب باشم کجا میذارمش یا نگاه کنم ببینم هنوز سرجاش هست یا نه؟

مراقب هستم دست این و اون ندمش؟

دقت میکنم خراب نشه.. لب پَر(!) نشه... خیس نشه... خاکی نشه... آلوده نشه؟

و از اون مهمتر.. اگه یه زمانی حس کنم نیست اینجوری سرآسیمه و دستپاچه دنبالش میگردم؟

 

ایمانمو میگم!

 

مگه  گرون نخریدمش؟

مگه با ارزش نیست برام؟

مگه.............................؟

....................................؟

 

 

 

نگاه کن کجا میذاریش!

 



  • نویسنده: بی نشان
  • منِ تو

    دلدار



    إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ

    یوسف 86